یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار

ساخت وبلاگ
فکر کن مسمومیت و سرماخوردگی و پریود و شکست عشقی و از کار بیکار شدن همه با هم سراغت بیایند

حالم این است الان 

یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebasement بازدید : 72 تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 ساعت: 9:50

من این ها را بلدم 

همه اش را از حفظم 

 

چیز جدیدی نداری نشانم بدهی؟!

یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebasement بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 20:11

این را، اینجا را بسازم که دقمرگ نشوم؟ 

که زیرزمین ذهنم بشود؟ 

قرار شد که ننویسم که به جایش کار جدی تری کنم. از من مگر ساخته است؟ ننوشتن؟ و کار جدی کردن؟ 

لطفا من را اینجا پیدا نکنید. بگذارید یک بار هم که شده جرئت کنم و بریزم بیرون همه ی آن چیزهایی را که نمیخواهم کسی بخواند و غرور صاف و صیقلی ام خش بیفتد! 

+ نوشته شده در  سه شنبه دوم آبان ۱۳۹۶ساعت 19:59  توسط .  | 
یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebasement بازدید : 62 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 18:26

شاعر تو اون جای قشنگ شعره میگه: دل منتظره، چشم به راهه... این دو روز دنیا مثل خواب و رویا گذرونه... اینو آدم وقتی کسی رو دوست نداره نمیفهمه. من خودم تجربه شو داشتم! بعله! اما دنیا میگذره، تو یکی رو دوست نداری اون تو رو دوست داره، اون میره با ک یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...ادامه مطلب
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebasement بازدید : 61 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 18:26

با استعفایم موافقت شد. دلیل استعفام؟ سندرم پیش از قاعدگی! کی فهمیدم چه کار کردم؟ آن روز که آن لکه ی قرمز را روی لباس زیرم دیدم: الان چه وقتشه؟!  تقویم را برداشتم و شمردم: درسته که!  از بس حواسم به خودم نبوده، تاریخش یادم رفته بود: یا اسطوخودوس یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...ادامه مطلب
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebasement بازدید : 63 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 18:26

Tomorrow will come and it's time to realize 

Our love has finished forever

the night is getting cold... 

And I don't know where I belong

اینارو من نمیگم، شاعر میگه! 

+ نوشته شده در  پنجشنبه چهارم آبان ۱۳۹۶ساعت 21:16  توسط .  | 
یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebasement بازدید : 61 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 18:26

صبح حقوق ماه گذشته رو ریختن به حساب،  چهل پنجاه تومنی کمتر از همیشه،  که هیچم مهم نیست. برای حقوق اینجا هرگز خوشحال نشدم. برعکسِ پولی که برای تدریس میگرفتم که خیلی بهم می‌چسبید. اون رقم توی اون اس ام اس میگه این نرخ زمان و زندگی و سلامت و وجود یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...ادامه مطلب
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : بیخودگویی, نویسنده : thebasement بازدید : 49 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 18:26

با اینکه همش دو سه هفته ی دیگر شرکت می روم اما هنوز تصور فردا،  آنجا، وجودم را پر از غصه میکند. زیر لبم می زند.  مسخره نیست؟  اشیاء نمی توانند من را خوشحال کنند. همچنین خوراکی ها. هرگز توی زندگی ام شکمو نبوده ام و برعکس بیشتر آدم ها وقتی که غصه یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...ادامه مطلب
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : خودخواه, نویسنده : thebasement بازدید : 57 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 18:26

عصری میخواهم اگر شد بروم بنشینم زیر درختی . یا نه بروم خانه کنار در بالکن بایستم و سیگار بکشم. نه همان درخت توی پارک خوب است! بنشینم فکر کنم که با یک دسته از  احساساتم چه کنم. قبلا این کار را کردم در رابطه با همین احساسات مذکور. جواب نداد.یعنی یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار...ادامه مطلب
ما را در سایت یک نقطه ی سیر، یک نقطه ی بیزار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : thebasement بازدید : 83 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 18:26